تعقل
بر خلاف تفکر که امری تک بعدی و جزئی است و به یک امر متعلق می شود. عقل چند بعدی و سیستمی نگر و نظام مند است و به چند امر متعلق می شود. قرآن کریم در آیات 11 تا 13 سوره نحل در انتخابی معنادار، همراه با فکر و ذکر در آیات 11 و 13 سوره از واژه آیه استفاده می کند اما در آیه 12 از واژه آیات همراه با عقل استفاده می کند. همین جا مرحوم علامه طباطبایی تفاوت ذکر و فکر با عقل را همین تک بعدی بودن در مقابل چند بعدی بودن می داند.
گویی مجموعه و حاصل فکرها در کنار هم قرار می گیرند و در یک نظام و سیستم معنادار، تعقل حاصل می شود. (طباطبایی،8/ 216)
هر چند در جاهایی نیز واژه آیه کنار تعقل نشسته است، اما این معنا وقتی حاصل می شود که بافتار یا context سوره نحل را در نظر بگیریم.
پس تفکر مقدمه تعقل است و تعقل نظام مند کردن و کنار هم چیدن معنادار برون داده های تفکر و نگرش نظام مند به هستی و آیات الهی منجر به دست آوردن قانونمندی های حاکم بر هستی می شود. فهم و معرفت و به دست آوردن فرمول قانونمندی ها نیز باعث کنترل عمل و تصحیح حرکت آدمی است. چرا که وقتی کسی آگاه به قانونمندی ها باشد، بر اساس آنها عمل می کند و همواره نگران این است که با حرکتی اشتباه بازخورد یا نتیجه ای نامطلوب در سیر کمال به دست آورد. از این رو این نوع عقل و فهم منجر به خشیت می شود.
از کنار هم قرار دادن آیات شریفه «إِنَّما یخشی اللهَ مِن عبادهِ العلماء»(فاطر:28) و «ما یعقِلُها إِلاَّ العالمونَ»(عنکبوت:43) معلوم می شود که اولاً کسانی به تعقل می رسند که به دانایی رسیده اند: ثانیاً فقط این دانایان، از خداوند دارند، زیرا به قانونمندی های هستی آگاهند و با این حساب همواره نگران و مراقب درست عمل کردن خویش، پس آنچه به واقع خشیت و مراقبت همواره را ایجاد می کند، تعقل است.
تعقل باعث تبدیل دانایی حاصل از تفکر به حکمت و خرد است، یعنی هر چیزی را در جایی خود دیدن و از نظر قرآن حکمت خیر کثیر است، «و مَن یُؤتَ الحکمهَ فقد أُوتیَ خیراً کثیراً». (بقره:269)
از نگاه اسلامی، صرف دانش نمی تواند انسان را از جهل برهاند، بلکه اگر دانش در سیر تفکر و تعقل خویش در آید، روشنی بخش و نجات دهنده است، اما علی (ع) می فرماید:«ربّ عالم قد قتله جهله» (مجلسی، 2 / 110) و جالب است بدانیم که در ادبیات روایی- اسلامی عقل مقابل جهل است و نه علم، یعنی درونی شدن و در سیستم آمدن دانش ها منجر به خروج از جهل و نادانی است. (کلینی، ج1)
از این رو از نظر قرآن، جایگاه تعقل در وجود آدمی قلب است که مرکز همه اتفاقات معنوی آدمی و کنترل کننده اصل وجود است، «فتکونَ لهم قلوبٌ یعقلونَ بها»(حج:46) همچنین کنار هم نشینی سمع و عقل در قرآن کریم قابل توجه است (ملک:10؛ یونس:42؛فرقان:44). قرآن مجید، سمع و عقل را راه هدایت می داند، سمع راهی با واسطه و تحمل راهی بی واسطه است، سمع بیرونی و عقل درونی است. برای همین اگر کسانی که به عقل و تعقل برسند به دلیل اشتراک های دورنی، احساس همرنگی و همدلی و همراهی می کنند و پیوندی عمیق میانشان برقرار می شود. اما دلیل تشتت قلوب و تفرقه بی عقلی است:«تحسبُهُم جمیعاً و قلوبُهُم شتَّی ذلکَ بأَنَّهُم قومٌ لاَّ یعقلونَ». (حشر:14)
پس از دیدگاه قرآن تنها عاقلان می توانند با هم پیوند، جمعیت، اتحاد و انسجام پیدا کنند و بقیه با هم بودنشان اعتباری و خیالی است.
بدترین بندگان، بلکه جنبدگان در نزد خدا آنانند که تعقل نمی کنند :«إِنَّ شرَّ الدَّوابَّ عند اللهِ الصُّمُّ البکمُ الَّذینَ لا یعقلونَ»(انفال:22). همین جا معلوم می شود که گوش و چشم و زبان راه های دریافت داده هایی برای تعقل است پس کسانی که تعقل نمی کنند، چون درونشان از نور فهم و معرفت و آگاهی تازه نمی شود، همواره ناپاک و زشت است و «یجعلُ الرِّجسَ علی الَّذینَ لا یعقلونَ» (یونس:100) پاکی تعقل باعث ادب و رفتاری شایسته در محضر پیامبر (ص) و سایر اولیای الهی است و بی عقلان و بی ادبان «إِنَّ الَّذینَ یُنادونکَ مِن وَراء الحجُراتِ أَکثرهُم لا یعقلونَ»(حجرات:4) می باشند.
برای همین در اکثر آیات قرآن که اختتام آنها با مفهوم دعوت به تعقل است، صدر آیه مشحون از نمونه های متنوعی از آیات الهی و بویژه با رابطه هایی علّی- معلولی و پیچیده بین آیات، مفاهیمی مثل خلقت، گردش زمین و آسمان، ارسال ابر و نزول باران و پیچیدگی های زندگی آدمی و بالاخره آیات الهی قرآن کریم ( زخرف:3) سایر کتب آسمانی و حیات اخروی پس از مرگ (اعراف:169) ارتباط با خدا (قصص:60) است اما مهمترین چیزی که با تعقل همراه می شود، هدایت است. (بقره:170)
دانایی ـــ تعقل ـــــ خرد (حکمت)